همش اشک میریختم و دماغ بالا میکشیدم. امیرم هی نوازشم میکرد که مثلا داره دلداریم میده. منم چشم از صفحه تلوزیون برنمیداشتم، حالا دیگه قدرشو می دونستم و نمیخواستم که اونم اونجوری بشه.
برنامه ی مصاحبه با بیمارای ایدزی که تموم شد با تموم قدرت پریدم تو بغلش و داد زدم:
- دوستت دارم امیر!
با مهربونی نوازشم کرد و گفت:
- منم دوستت دارم عزیز دلم!
حالا خوب قدرشو می دونستم و می دونستم که بی اون لحظه ای زنده نیستم. می دونستم که دوستم داره و گاه گاهی لجبازیها و غرغراش غبرارادی و گاهیم شوخی بود.
امیر راست میگفت: عشق ما عشق افلاطونیه!
عشق افلاطونی!
باورم نمی شد! باورم نمی شد بعد از این همه تنهایی، بی پدرومادری، زندگی تو پرورشگاه، حالا یکی اینقدر بهم توجه داشته باشه!
اما دیگه برام مهم نبود. مهم این بود که همه ی زندگی من شده بود. یادمه فرداش که واسه تزریق یه واکسن جدید به بیمارستان رفته بودم، چندتا افسر همنجوری یهویی درو باز کردن و اومدن تو اتاق! و یکیش به پرستاری که داشت بهم واکسن می زد گفت:
- شما به جرم استفاده از سرنگ غیربهداشتی و ابتلا چندنفر به بیماری HIV بازداشتید!
یه لحظه خیلی شاد شدم. آخه دیروز بود که با ترس به ایدزی های توی تلوزیون نیگا می کردم و تو بغل امیر گریه می کردم. هنوز بهم تزریق نکرده بود و سرنگ فقط یه میلیمتر تو پوستم فرو رفته بود.
افسر با جدیت اما مهربون گفت:
- خانوم شما هم برای اطمینان یه چکاپ کامل بشید بهتره!
با اطمینان اینکارو کردم. آخه آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
- خانوم ... نمی دونم چی بگم ... راستش شما خودتون مبتلا به HIV یا همون ایدز هستید، اما خیلی وقت پیش نه با این سرنگ در حدود 4-5 سال پیش ...
گیج فقط گوش دادم.
- البته خیلی کوچیک و محدوده، به وقتش پیشگیری کردین و با این داروهایی که احتمالا از خارج تهیه می کردین ...
یاد قرصای افسردگی که برام میخرید افتادم.
4 - 5 سال پیش! وقتی که با امیر تازه نامزد بودیم!
- الهام!
برگشتم و نیگاش کردم. مغزشم از کار افتاده بود ... پس ... پس اون می دونست. نه!
حالا دیگه باورم شد! حالا دیگه می فهمیدم معنی عشق افلاطونی چیه؟
دوستت دارم امیر!
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر
نظرات شما عزیزان:
ERFAN
ساعت20:26---21 آبان 1390
SALAM GHAZAL JOON
PAYAMETO KE TO VEBAM GOZASHTI KHONDAM AZIZ
ALAN ADDET MIKONAM
RASTI VABATAM GHASHANGE